انسان
انسان
در خلقت انسان، غایت حکیمانه که خداوند در مسیر خلقت عالم در نظر گرفته ؛ تکامل انسان و رسیدن او به درجات والای وجودی و در نهایت بهره مندی او ازین کمالات و رشد و پیشرفت آدمی است .
علت و فلسفه آفرینش انسان، در فلسفه عمومي خلقت همه موجودات تعريف شده است. این دو ماهيتي جداي از هم ندارند. بايد ديد كه هدف خداوند از آفرينش همه موجودات چيست تا آنگاه فلسفه آفرينش انسان و هدف اصلي آن براي ما روشن گردد.
حکمت و فلسفه آفرینش انسان به سه دسته تقسیم می شود . دسته اول، آیات و روایاتی که تاکید میکنند خلقت انسان، بیهوده و عبث نیست بلکه دارای هدف و حکمت است: آیه شریفه میفرماید:
(افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون) آیا گمان بردهاید که شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟
دسته دوم، نصوصی است که دلالت دارند بر اینکه آفرینش انسان، سودی برای آفریدگار ندارد. به بیان دیگر این فلسفه و حکمت آفرینش به انگیزه و نیاز فاعل بر نمیگردد بلکه به نیاز مخلوق و حسن فعلی او بر میگردد.
دسته سوم، آیات و روایاتی که حکمت آفرینش انسان را بیان کردهاند که با تامل در آنها میتوان گفت که آفرینش انسان، دارای پنج حکمت است که عبارتند از:
شناخت آفریدگار
قرآن کریم درباره هدف و حکمت نهایی آفرینش جهان درسوره طلاق آیت 21 می فرماید: خداوند کسی است که هفت آسمان را آفرید و از زمین هم همانند آنها را. فرمان، از میان آنها پدید میآید، تا بدانید که خداوند بر هر چیزی توانا است و به راستی علم وی هر چیزی را در برگرفته است.
تامل در آیه شریفه نشان میدهد که از نگاه قرآن، فلسفه آفرینش انسان و جهان خداشناسی است چنان که حضرت حسین (رضی) می فرماید ما خلق الله العباد الا لیعرفوه: خداوند بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند.
آزمایش انسان
حکمت دیگر خلقت انسان، ابتلا و آزمایش است .
الذی خلق الموت و الحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا؛ او کسی است که مرگ و زندگی را آفرید تا بیازماید شما را که کدامتان بهترین کردار را دارید. برای اینکه بیازماید آنها را تا اینکه کدام شان بهترین کردار را دارند تا به این وسیله ثواب ؛ پاداش و عقاب کیفرش باشد.
تفاوت افعال خالق و مخلوق
تصور ما از انجام کارها، معمولا به دست آوردن سود یا رفع یک نیاز است؛ زیرا ما انسانها موجوداتی محدود و ناقص هستیم و همواره اعمال ما به یکی از این دو امر برمیگردد؛ اما خداوند، هیچ نقصی ندارد تا با افعالش، قصد رفع آن را داشته باشد . خدا فاقد هیچ کمالی نیست تا به کمال رسیدن برای او متصور باشد؛ بلکه خدایی او اقتضای آفرینش دارد .
جهان هستی
جهان هستی با تمام نظم و زیباییهایش نمودی از لطف ؛ مهربانی ؛ علم ؛ قدرت و حکمت خداست به طوری که بدون آفرینش؛ صفات جمال و جلال خدا مخفی و پنهان میماند.
هر «بود»ی، «نمود»ی دارد. نمیشود خدا فیاض باشد، اما فیضی نداشته باشد همانگونه که نمی تواند نور باشد اما روشنایی نداشته باشد و رحمت باشد اما بخشش نداشته باشد .
بنابراین، از همینجا میتوان نتیجه گرفت که خلقت جهان و از جمله انسان، نتیجه صفات خداوند است . خداوند فیض و بخشش دارد و لازمه آن این است که هر چه امکان وجود دارد، فیض و هستی خداوند را دریافت کند. چون قابلیت وجود برای جهان هستی بود، خداوند آن را آفرید. بنابراین، جهان هستی نشاندهنده و نتیجه صفات خداوند است .
رابطه ی صفات خداوند
در مجموعه هستی اگر وجود مخلوقی، زیبایی و کمال آفرینش مجموعه عالم را افزایش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق کند؛ زیرا عدمخلقت آن موجود، ناشی از عدماطلاع و آگاهی از زیبایی آن است، یا در اثر ضعف و ناتوانی از خلقت آن است. چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بینهایت، باز آن زیبایی را خلق نکند، ناشی از عدم”فضل” و “جود” و بخشندگی است و خدا از بخل، منزه است. “جود” و رحمت و بخشندگی او بینهایت است
پس جهانی که خدا خلق میکند، باید کاملترین صورت ممکن را داشته باشد. هر چه امکان تحقق دارد، از طرف خداوند فیض وجود دریافت میکند. هدف نهایی تک تک موجودات و مجموعه عالم هستی، اعم از دنیا و آخرت همین است .